– مهندس خیلی خوب کاری کردی اومدی. دلم برات یه ذره شده بود.
+ منم همین طور. اصلا تا صدات رو پشت تلفن شنیدم تمام خاطرات مدرسه اومد جلوی چشمم. عجب روزهایی بود.
– یادته مهندس. یادته چه آتیشهایی میسوزوندیم. تو خیلی دلقک بودی ها. هنوز هم بلدی ادای معلمها رو دربیاری. اون دبیر عربیه اسمش چی بود… آها شهبازی. یادته چشمات رو عین خودش میکردی. میتونی الان دوباره بکنی. جون من مهندس یه بار دیگه اداش رو دربیار بخندیم.
+ لطف داری دکتر جان ولی فکر کنم اشتباه گرفتی. اون امینی بود که ادای معلمها رو درمیآورد. من که همیشه ساکت و آروم ردیف جلو مینشستم و کاری با کسی نداشتم.
– مطمئنی؟! اشتباه نمیکنی مهندس؟! امینی مگه اون پسر عینکیه نبود که همیشه شاگرد اول میشد؟
+ نه تو داری رسولی رو میگی. شاگرد اول ما رسولی بود که الان هم خارجه. امینی بنده خدا سال سوم اخراج شد و بعدش هم ازش خبری ندارم.
– مطمئن شدم داری اشتباه میکنی مهندس. رسولی رو که یادمه. یه بچه آرومی بود که ردیف اول مینشست و کاری هم با کسی نداشت.
+ آره باشه. حق با توه. شاید اصلا من رسولیام! بگذریم. خودت چطوری؟ کار و بار ردیفه؟
– نه بابا مهندس. وضع خرابه. تو این مملکت چی ردیفه که کار ما بخواد باشه. هر کاری رو میخوای شروع کنی میری میبینی یکی قبل تو انجامش داده. دیگه خسته شدم.
+ ای بابا دکتر. شما دیگه چرا؟ فکر میکردم وضع تو بهتر از بقیه است.
– نه بابا چه بهتری. شما ظاهر رو میبینی. بیا حسابها رو نشونت بدم ببینی چه اوضاعی دارم.
+ اتفاقا بدم نمیاد یه نگاهی به حسابات هم بندازم. البته اگه اشکالی نداره.
– نه مهندس چه اشکالی فقط الان دم دست نیست. دادیم حسابرس ببره چک کنه. دفعه بعد که اومدی نشونت میدم. تو اوضاع کارت چطوره؟ کاسبی شما هم حتما کساده، نه؟
+ نه اتفاقا، خوشبختانه وضع ما بد نیست. پروژه همیشه هست و شکر خدا کار داریم ولی وقت نمیکنیم انجام بدیم.
– به به بسلامتی. پس یعنی واسه کار ما هم وقت نداری دیگه مهندس؟!
+ نه بابا اختیار دارید. حساب شما فرق میکنه. ما واسه رفقای قدیمی همیشه وقت داریم.
– فدات. با مرام و معرفتر از تو ندیدم به عمرم. باور کن مهندس هرجا میشینم تعریف تو رو میکنم. چه رفاقتها که با هم نکردیم. امتحان نهایی یادته؟ اگه اون تقلبها و برگه عوض کردنهام با تو نبود من حتی دیپلم رو هم نمیگرفتم چه برسه به دکترا.
+ اختیار دارید دکتر. البته تا جایی که یادمه من تو زندگیم به کسی تقلب نرسوندم ولی مهم نیست. بگذریم از این خاطرات نصفه نیمه. بریم سراغ اون موضوعی که پشت تلفن راجع بهش صحبت کردی. یه کم بیشتر ازش برام بگو.
– مهندس من هرچی بود رو که تلفنی خدمتت عرض کردم. دیگه الان شما باید نظرتون رو بفرمایید.
+ احتمالا بازم فراموش کردی دکتر یا شاید با کسی دیگه اشتباه گرفتی. تا جایی که من یادمه شما چیز خاصی نگفتی. فقط گفتی یه پروژهای داری و میخوای راجع بهش صحبت کنیم.
– خب همینه دیگه. انتظار داری تو این اوضاع همه چی را برات بگم.
+ متوجه نمیشم! کدوم اوضاع؟
– همین وضعیتی که میبینی. همه جا دزد بازاره. دیگه نمیشه به کسی اعتماد کرد. حتی ذهنتم میدزدن. باورت میشه مهندس. ایده رو هنوز به زبون نیاوردیش، ازت دزدیدن. چند وقت بعد هم میبینی ساختنش و دارن تبلیغش میکنن. باورت میشه مهندس؟ نه یک بار که چندین بار این اتفاق واسم افتاده. سر همین مجبورم بیشتر احتیاط کنم.
+ فکر کنم متوجه نگرانیت شدم. یعنی میترسی من ایدهات رو بدزدم؟
– نه مهندس این چه حرفیه که میزنی؟ من به تو اعتماد دارد. آدم به رفیق قدیمیش اعتماد نداشته باشه دیگه میخواد به کی اعتماد کنه. اصلا اگه بهت اعتماد نداشتم که نمیگفتم بیای اینجا.
+ خب پس چی؟
– همین دیگه. هر چی که لازم بود رو بهت گفتم.
+ آها متوجه شدم. پس همهاش شوخی بود که من رو بکشونی اینجا. دکتر خیلی باحالی! بابا تو این حرفها رو نمیزدی هم من باز میومدم. دیگه نیازی به این داستانها نبود.
– چه داستانی مهندس.
+ تازه من دیدم بحث کار و شراکته میخواستم به همکارم هم بگم بیاد. خوب شد نگفتم بهش و گرنه وقتی میفهمید سرکاریه بدجوری قاطی میکرد.
– سرکاری کدومه مهندس؟ این حرفها چیه؟ داریم جدی در مورد کار صحبت میکنیم. بحث شراکت میلیاردیه.
+ بس کن دکتر. شراکت روی چی؟
– همین ایدهای که بهت گفتم.
+ تو چه ایدهای رو بهم گفتی؟
– خب باشه. متوجه شدم. تو دنبال جزئیات بیشتری. ولی بذار همین اول کار این رو بهت بگم. رفاقت ما جدا، شراکت هم جدا. دوست ندارم دوستی و رابطه رو وارد کار کنم. واسه همین بهتره از همین اول همه چی شفاف و مکتوب باشه که خدای نکرده فردا مشکلی پیش نیاد.
+ بله خب درستش هم همینه.
– قربون آدم چیزفهم. من جزئیات بیشتر رو وقتی میتونم بهت بگم که با هم قرارداد بسته باشیم.
+ قرارداد چی؟ آها متوجه شدم. منظورت قرارداد محرمانگی و تعهد عدم افشای اطلاعاته. خب آره اینم مرسومه. هر چند فکر میکردم گفتی بهم اعتماد داری؟
– این چه حرفیه میزنی؟ من که از تو مطمئنم. نیازی به این محرمانگی و این داستانها نیست. این جور قراردادها این قدر سوراخ دارن که آخرش هیچی دستت رو نمیگیره. من منظورم قرارداد شراکته. زمانی میتونم ایدهام رو کامل بهت بگم که تو دیگه توش ذینفع شده باشی.
+ چطوری ذینفع بشم وقتی هنوز نمیدونم ایده چیه؟!
– یعنی چی مهندس؟ یعنی به حرف من اعتماد نداری؟ دارم میگم این کار میگیره و سر یک سال به سوددهی میرسه. اصلا اگه ایده خوبی نبود که خودم توش سرمایهگذاری نمیکردم. بهش مطمئنم مهندس. خیالت راحت.
+ باشه. اصلا فرض کنیم من قبول کردم. الان میخوای من چی کار کنم؟
– پیاده سازیش کنی دیگه. کل مسائل مربوط به اجرا با تو. ایده و سرمایه هم از من.
+ چی رو پیاده سازی کنم؟
– همون ایدهام رو که قراره بعد از بستن قرارداد بهت بگم.
+ خب اصلا تو این قرارداد کوفتی مگه قراره چی نوشته بشه؟
– عصبی نشو مهندس جان. اتفاقا سوال خوبی کردی. من قرارداد رو از قبل آماده کردم و همین جاست.
+ خب میدی بخونم ببینم چی توش نوشته؟
– جوش نیار مهندس. بفرما، خدمت شما.
+ خب اینجا که در قسمت موضوع قرارداد فقط نوشتی پیاده سازی اپلیکیشن موبایل نمایش تبلیغات به کاربران. همین؟
– نه این اولشه.
+ این که ایده خاصی نیست دکتر. کلی اپ مشابه دیگه دارن همین کار رو میکنن.
– گفتم که این اولشه. اون ایده خاصم رو قراره بعد از اینکه کارمون گرفت و معروف شدیم، رو کنیم.
+ ببخشید دکتر ایناش به من مربوط نیست ولی با توجه به تجربهام میگم. بدون ایده متمایز بعید میدونم به این راحتی کارت بگیره.
– میگیره مهندس. کار تمیز و قشنگ باشه و خوب تبلیغات کنیم حتما میگیره.
+ متوجه نمیشم چرا همین الان کل ایده رو پیاده سازی نمیکنید و بفرستید تو بازار؟
– اتفاقا یک بار این کار رو کردیم و شانس آوردیم که آخرین لحظه دست نگه داشتیم.
+ چی شد مگه؟
– هیچی مهندس فقط نزدیک بود ایدهام رو دو دستی بدم به دزدا و نتیجه ماهها تلاشمون به فنا بره.
+ خب بالاخره که چی؟ حالا محصولی که ساختید رو چی کارش کردی؟
– هستش هنوز. کاریش نمیتونیم بکنیم. واسه همین مزاحم شما شدیم دیگه. که یه محصول دیگه بزنی که اون ایدههای اصلی توش نباشه.
+ من الان گیج شدم. یعنی تو همین ایده رو یه بار کامل پیاده سازی کردی و الان دوباره میخوای از اول شروع کنی؟!
– چه کار دیگهای میتونم بکنم؟ اگه بتونی همون قبلی رو تغییر بدی و چیزهای اضافهاش رو حذف کنی که خوبه ولی نشد هم مهم نیست. از اول میزنیم ولی این بار با احتیاط بیشتر.
+ خب حالا دکتر چه تضمینی هست که بعد از اینکه کار گرفت و ایدهات رو رونمایی کردی ازش کپی نشه.
– مهندس دقیقا دست گذاشتی رو مهمترین مشکل من. تمام نگرانیم هم از همینه و هنوز فکری براش نکردم.
+ خب من یه فکری دارم. چطوره یه جوری این اپلیکیشن رو بسازیم که کسی نفهمه چی کاری میکنه.
– راست میگی مهندس؟! میشه کاریش کرد؟
+ چرا که نه. فقط سخته و باید یه کم سر کیسه رو شل کنی.
– پولش مهم نیست. فقط برام مهمه که هیچ کس نتونه ایدهام رو بدزده.
+ هیچ نگران نباش دکتر. مشکلی که داری اتفاقا تو همه شرکتها یه چالش اساسیه و همه نگرانشن. ولی خبر خوب اینه که متخصصان تو دنیا راهحلش رو کشف کرد.
– وای مهندس چقدر خوشحالم کردی. بگو ببینم راهحلش چیه؟
+ آروم باش الان برات میگم. اخیرا یک قفل نرمافزاری ساخته شده که مخصوص مخفی کردن ایده اصلی پشت اپلیکیشنه. وقتی این قفل فعال بشه دیگه کسی نمیتونه بفهمه چه فکری پشت این محصول بوده.
– وای چه خفن! دمشون گرم. مهندس من دقیقا همین رو میخوام.
+ خب متاسفانه این تکنولوژیش هنوز تو ایران نیومده. میدونی دیگه به خاطر تحریمها و مشکلاتی از این دست. ولی خیالت راحت. من میتونم به طریقی تحریمها رو دور بزنم و این قفل رو خریداری کنم ولی خب هزینهاش خیلی بالا میره.
– مهندس فکر هزینه نباش. من همین الان میتونم چکش رو واست بکشم. هر چقدر که خواستی فقط واسه من تهیهاش کن.
+ خب پول یک مشکلش بود. یه مشکل جدی دیگه هم هست.
– هر مشکلی باشه حلش میکنیم. مهم نیست.
+ مشکل اصلی اینه که وقتی میخوان این قفل رو بهت بدن چک میکنن که اپلیکیشن واسه خودت باشه یا نه و من باید با دلیل و مدرک بهشون ثابت کنم.
– خب بگو خودم اقدام میکنم. به کجا باید مدارکم رو بفرستم؟
+ نمیشه دیگه دکتر. گفتم که به خاطر تحریمها هرکسی نمیتونه بره بخره. من به خاطر اعتبارم میتونم از یه شرکت واسطه تهیه کنم.
– خب یعنی باید اپلیکیشن به اسم تو باشه؟
+ رسما که نه. فقط به شکل فرمالیته یه سند درست میکنیم و بعد ترجمهاش میکنیم و واسشون میفرستیم. هر جایی هم که اپلیکیشن رو برای دانلود میذاریم باید اکانت من باشه. همین. بقیه چیزها دست خودت میمونه.
– خب اگه فقط همینه که باشه. من به شما اعتماد دارم مهندس.
+ آره خیالت راحت باشه. اگه مشکلی نداری همین اپلیکیشنی که گفتی آماده است رو برام بفرست که کاراش رو بکنم.
– باشه مهندس. دمت گرم. خیلی کمک بزرگی کردی. میدونستم رفقای قدیمی همیشه به دردم میخورن. من چک و اپلیکیشن رو تا فردا برات میفرستم.
سلام .خداقوت به شما
آخرش در کمال ناباوری مهندس ،دکتر رو دور زد 😄