سود در میانه است

هر کاری که زمان شروع و پایان داشته باشد می‌تواند به سه دسته کلی میان مدت، بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم شود. اینکه چه بازه زمانی را کوتاه و چه بازه‌ای را بلند تعریف کنیم می‌تواند نسبی باشد ولی همه‌ی ما تصویر نسبت یکسانی از کارهای کوتاه مدت یا بلند مدت داریم و حد وسط آن‌ها را هم میان مدت می‌دانیم ولی این تعریف بسته به نوع هر کاری می‌تواند متغیر باشد.
آنچه در اینجا بر آن تاکید داریم اهمیت کارهای میان مدت است و مزیت‌هایی است که این جنس کارها نسبت به کارهای کوتاه مدت یا بلندمدت دارند. کارهای کوتاه مدت اغلب هیجان محور و دفعی هستند و در نتیجه فقط به حس و حال فعلی وابسته‌اند و قبل از انجام آنها فکر و تحلیل زیادی صورت نمی‌گیرد. چون زمان انجام آنها آنقدر کوتاه است که تفکر و برنامه‌ریزی برای آن می‌تواند بیشتر از خود کار طول بکشد. به همین دلیل وقت زیادی هم برای ارزیابیش صرف نخواهیم کرد و در نتیجه توجه تنها به خود اثر و خروجی کار خواهد بود بدون آنکه بدانیم این اثر مفید بوده یا نه. وقتی تصمیم به انجام کاری می‌گیریم اغلب این تصمیم وابسته به حال و احساس همان لحظه دارد و اگر در زمان و مکانی دیگر که احساس متفاوتی را تجربه می‌کنیم، به آن تصمیم فکر کنیم ممکن است به نتیجه دیگری برسیم. اگر فاصله بین تصمیم و انجام یک کار بسیار کوتاه باشد احتمال پشیمانی از انجام آن کار در زمانی دیگر وجود دارد. در نتیجه وجود وقفه‌ای کوتاه در این بین می‌تواند مفید باشد.
حال که از مزایای برنامه ریزی قبل یک کار و ارزیابی بعد از کار سخن گفتیم به این سوال می‌رسید که آیا با طولانی کردن این دو بخش نتیجه لزوما بهتر خواهد شد؟ به نظر نمی‌رسد این طور باشد و کارهای بلندمدت نیز نگرانی‌های خاص خود را دارند. اصلی‌ترین معضل کارهای طولانی‌مدت، فرسودگی است. توانایی تمرکز و توجه بر روی یک کار در زمانی طولانی کاری طاقت فرسا است که از عهده بسیاری خارج است. حتی از نظر فیزیولوژیکی نیز، سیستم سمپاتیک که مسئول اقدام عاجل و فوری است، اگر به مدت طولانی فعال بماند فرسودگی شدیدی به همراه خواهد آورد. دلیل دیگر برای این فرسودگی نیاز افراد به مشاهده نتیجه و خروجی کار است تا از این طریق انگیزه ادامه‌ دادن وجود داشته باشد ولی در کارهای بلندمدت اغلب خروجی چشمگیری پس از زمان کوتاه، دیده نمی‌شود و همین موضوع بی‌انگیزگی را افزایش می‌دهد. در نبود خروجی، ارزیابیی هم وجود نخواهد داشت و در نتیجه خطر انحراف از اهداف اولیه بوجود خواهد آمد. خطر دیگری که کارهای بلندمدت را تهدید می‌کند پایین بودن احتمال موفقیت در کار است چون در ابتدای کار، دید کمی نسبت به اتفاقات پیش رو داریم و موانع زیادی که در طول مسیر بوجود خواهند آمد را نمی‌توانیم به درستی پیش‌بینی کنیم و برنامه‌ریزی هر چقدر هم دقیق و حرفه‌ای باشد باز هم تمام جنبه‌های این کار طولانی‌مدت را نمی‌تواند پوشش دهد. در نتیجه امکان غافل‌گیری و ریسک بالا خواهد رفت. چنین موقعیتی تنها برای کسانی که توان مقابله با بحران را دارند قابل پذیرش است و اکثر افراد در چنین شرایط پر ریسکی درهم می‌شکنند و بهتر است از چنین کارهای بلندمدتی اجتناب کنند.
با توجه به آنچه بیان شد به نظر می‌رسد همان طور که در هر چیزی توصیه به میان‌روی مورد قبول است در اینجا نیز کارهای میان مدت یعنی هر کاری که نه خیلی کوتاه باشد نه خیلی طولانی، مناسب‌تر هستند و معایب هر کدام دیگر را کمتر دارا هستند. اما اشکال اساسی این سبک کارها مثل هر میانه‌روی دیگری تعیین میزان تعادل و حفظ حد آن است. این که بدانیم در هر کاری حد تعادل کجاست و در چه نقطه‌ای باید ایستاد و آن را حفظ کرد نیاز به دانش و تجربه بالایی دارد. ولی به عنوان یک اصل کلی می‌توان گفت کوتاه‌ترین زمانی که بتوان کاری را برنامه‌ریزی کرد و انجام داد و سپس خروجی آن را ارزیابی کرد بهترین زمان آن کار است. این همان زمان طلایی در تعریف کار میان مدت است.
ذکر این نکته ضروری است که تاکید زیاد بر کارهای میان‌مدت، دلیل بر بی‌اهمیتی یا بی‌ثمری کارهای دو دسته دیگر نیست و در موقعیت‌هایی خاص آنها نیز لازم و ضروری خواهند بود. مثلا در شرایط بحرانی کارهای کوتاه‌مدت اهمیت پیدا می‌کنند و در شرایطی که اصولا نتیجه مشخصی از کار حاصل نخواهد شد مثل رعایت اصول اخلاقی یا کمک به دیگران، کارهای ادامه‌دار و درازمدت باید صورت گیرند.
نکته بعدی این است که چطور می‌توان کاری بلندمدت را به صورت میان مدت انجام داد. راهکار اول شاید این باشد که آن کار را به خرده‌ کارهای کوچک‌تر بشکنیم و هر کدام را مستقلا به انجام برسانیم. البته چنین تقسیمی در عمل بسیار سخت و چالش‌زا خواهد بود و شاید همین تقسیم بندی به یک کار طولانی تبدیل شود. راهکار بعدی نگاه فرکتالی به یک کار بزرگ است. یعنی تعریف و انجام یک مقیاس کوچک از آن کار بزرگ و سپس رشد حلزونی آن است. یعنی هر بار همان کار را تکرار کنیم و در هر تکرار، کمی نسبت به قبل آن را رشد دهیم تا کم کم به سطح مورد نظر برسد. به این طریق همیشه فرصت برنامه‌ریزی و ارزیابی مجدد وجود خواهد داشت و پس از هر مرحله میزانی خروجی در اختیار خواهیم داشت.
در پایان کمی در مورد مرحله ارزیابی یک کار که در اینجا به کرات به آن اشاره کردیم، می‌پردازیم. در بخش ارزیابی باید علاوه بر این که به بررسی و نقد روش انجام کار پرداخته‌ می‌شود، خروجی حاصل از کار را نیز باید بررسی کنیم. طبیعتا انتظار می‌رود این خروجی سودمند باشد ولی این سود چطور قابل محاسبه و سنجش است؟ سه دسته سود را می‌توان متصور بود: سود مادی، معنوی و اجتماعی. سود مادی تعریف مشخصی دارد و می‌توان آن را با پول یا هر چیز دیگری که بعدا بتوان به پول تبدیل کرد سنجید. در دنیای امروز تلاش زیادی شده که هر چیزی را با پول ارزشگذاری کنیم چه کالاهای مادی چه تجربه‌های روحی مثل سفر یا خوردن یک غذا. ولی همچنان چیزهایی هستند که در قالب پول نمی‌گنجند و قابل قیمت گذاری نیستند. سود حاصل از این دسته کارها را سود معنوی می‌نامیم. مثلا حال خوب درونی، بعد از انجام یک کار یا لذت بازی با یک کودک آنقدر شخصی است که با هیچ معیاری قابل سنجش نیست. همچنین وجود یا خلق معنی در یک کار نیز در دسته سود معنوی قرار می‌گیرد. مثلا کسی که باری از پهن گاو را حمل می‌کند ممکن است احساس کند کار بیهوده‌ای را انجام می‌دهد ولی اگر معنای آن کمی تغییر کند و به آن بار بگوییم کود حیوانی، آن وقت ارزش کار به کلی تغییر کرده و به کاری سودمند تبدیل می‌شود. سود آخر نیز، سود اجتماعی است که به صورت مجموع دو سود دیگر تعریف می‌شود وقتی که این سودهای مادی و معنوی برای یک اجتماع در نظر گرفته‌ شوند. این اجتماع می‌تواند از یک نفر تا میلیاردها نفر را شامل شود. طبیعتا هر چقدر سود اولیه بیشتر باشد و اجتماع بزرگتر، سود اجتماعی هم بیشتر خواهد بود. طبیعتا بررسی دقیق این سودها نیز کار آسانی نخواهد بود ولی در آن هم می‌توان حد میانه را لحاظ کرد.

Amir Hojati بودنی در مسیر شدن
وبسایت http://amirhojati.ir

2 thoughts on “سود در میانه است

  1. به نظر من یکی از کارهایی که میشه برای ارزیابی کردن انجام داد، قدردانی از خوده. من این رو اجرا می‌کردم و بهم کمک می‌کرد. این طوری که آخر روز یک یا چند تا کاری که کرده بودم رو می‌نوشتم و بررسی می کردم اون کار برای من چه چیزی داشته.مثلا اینکه مقاله “سود در میانه است” رو خوندم بهم احساس رضایت داد چون نیازم به یادگیری و ارتباط رو برآورده کرد.
    این راهکار رو پیشنهاد می‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگشت به بالا