ساعت قریبترین اختراع بشر است. نه اشتباه نکردم و منظورم غریب نیست، قریب است یعنی نزدیک، مونس، همپا، همراه و همدم. عین یک پرستار آمده که فقط از ما مراقب کند. باشد تا تنها نباشیم و کمکمان کند این چند روز عمر را بهتر سپری کنیم. به محض اینکه ساخته میشود و با یک کوک یا باتری به کار میافتد، شروع میکند به دویدن. عین خود ما. به دور خود، یکجا و بیوقفه میچرخد و دائما در حرکت است تا مبادا عقب بماند. از چه؟ از زمان. زمان چیست؟ زمان چیزی است که ساعت نشان میدهد. دور غریبی است. انگار مکلف به رسالتی است که خودش بر دوشش گذاشته و بیوقفه و پر تکرار، آن را بیعیب و نقص انجام میدهد. انرژیاش را از کجا میگیرید؟ از ما. ما هزینه میکنیم تا چیزی را همراه خود کنیم. مثل خودمان دائم حرکت کند تا یادمان نرود که چقدر راه رفتیم و چقدر از راه مانده. هر کجا هم ساعت کم بیاورد و بایستد فورا توان جدیدی به او میدهیم و با حرکت خودمان همسازش میکنیم. اگر هم تصمیم بگیرد ساز خودش را بزند و سریعتر یا کندتر برود، هیچ مماشاتی با او نداریم و به دورش میاندازیم و ساعت نو و هماهنگ را جایگزینش میکنیم. یک ساعت در عمل، موظف است همچون یک گماشته یا خدمتکار، تحت فرمان ما باشد و همزمان و همراه با ما حرکت کند. اما در ظاهر، مستقل از هر چیز فقط زمان را قرار است نشان دهد. ذات ساعت برای خودفریبی است. اما در کنه خود، حقیقت عریانی را بیان میکند که ما چشم بر آن پوشاندهایم: تکرار. ساعت دائما در حرکت است ولی به هیچ جایی نمیرسد. فقط دور خود میچرخد و لحظهها را تکرار میکند. ما هم، همپای با او حرکت میکنیم ولی توهم این را داریم که واقعا جابجا میشویم و نمیفهمیم که ما نیز در حال تکرار همان لحظاتیم فقط در یک محدوده بزرگتر. درک این حقیقت، ما را میترساند. برای همین تقویم را اختراع کردیم تا به ما این توهم را بدهد که حرکت ما خطی است نه دوار. در حالی که مدتهاست چرخش شب و روز و جابجایی فصلها را میبینیم، اما ترجیح میدهیم دل به تقویم ببندیم و خود را همچون کوهها و رودها و جنگلها، در تحول دائمی ببینیم.
ما خواهان رشدیم و از درجا زدن میترسیم. اما از طرفی، فکر یکتا بودن و غیر قابل جبران بودن هر لحظه، ما را میترساند. پس بزرگترین ابتکار را به خرج دادیم و به ساعتها تقویم اضافه کردیم تا هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را. حالا دیگر عقربههای ساعت، همچون چرخهای یک دوچرخه، دور خود میچرخند تا سرنشینانشان را، به اندازه یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال و یک قرن به پیش برانند تا آنها نه از گذران عمر بترسند و نه از تکرار.